بسم الله الرحمن الرحيم
سخنان استاد محمد علي طاهري در جلسه مورخ ۲۶ مهر ۱۳۸۸، ساعت ۴ بعد از ظهر
در خیلی از تجمع ها، محافل و …، هدف وسیله را توجیه می کند؛ اما در مجموعه ما، هدف وسیله را توجیه نمی کند.
اینجا در این مجموعه، محوریتی هست که همه کار، در جهت نزدیکی به هدفي عالی است؛ اما به شرطها و شروطها: عضوی در مجموعه رانده نشود، جدا نشود و رنجیده نشود. اگر قرار باشد اتفاقی بیافتد که رنجشي ايجاد شود، این کار ارزشش را نداشته است.
مهم این است که ما بر حسب اتفاق دور هم جمع نشده ایم: من تو را آسان نیاوردم به دست
موجودیت ما با تن واحده است. سال ها دویدیم و ماحصلش شده وجود مبارک تک تک دوستانی که اینجا تشریف دارند و همه آزمایشات درخشانی روی این ماجرا داشته اند.
اما دو عاشق که با هم برخورد می کنند نباید اختلاف سلیقه ها، عشق ما را تحت الشعاع قرار دهد. ما عاشق هستیم و اختلاف سلیقه امری طبیعی است. بین همه انسان ها وجود دارد ولی عشق سر جای خودش باقی است. اگر قرار باشد آن عشق به خطر بیافتد هیچ چیزی ارزش ندارد. اگر قرار باشد یک سری عاقل دور هم جمع شوند، می شود عین خیلی های دیگر که تا کمر تعظیم می کنند به خاطر منافع. وحدت ظاهری در مؤسسات بیرون خیلی زیاد است و همه قربان صدقه هم می روند ولی منافع که برداشته می شود، چیزی باقی نمی ماند. اما اینجا هیچ منافعی وجود ندارد. اگر به هم سلام می گوییم، دست مایه اش عشق است. اصل را به خطر نیاندازیم.
این اصول تحت هیچ شرایطی نباید به خطر بیافتد. اگر به خطر بیافتد فدای عقل می شویم.
روابط در جریانات معرفتی با جریانات عقلانی در عمل تفاوت پیدا می کند. تشکیلاتی که می خواهد کار ایثارگرانه انجام دهد، خیلی تفاوت پیدا می کند. در این سیستم توبیخ و تشویق و … نداریم. بنابراین تجربه روی این سیستم ها زیاد نیست و معمولا آنچه که هست سیستم های کلاسیک است که بر اساس منافع است، حرکت تا جایی است که منافع به خطر نیافتد. ما اینطور نیستیم.
پس یک اصلی را بین خودمان بگذاریم و بر این اصل وفادار باشیم. حال که همه مان عاشقیم، جمع مان هم باید عشق بزرگی را ارائه دهد. زمانی می توانیم کاری کنیم که راهبردی و راهگشا باشد که خودمان خللی بر جمع مان وارد نباشد.
بین خودمان هم هر اختلاف نظری هست بیرون این در کسی با خبر نشود. اختلاف نظر طبیعی است. این طرف در یک ماجرا است و آن طرف یک ماجرا. این طرف در، اختلاف سلیقه به اضافه وحدت است، اما آن طرف فقط وحدت است.
پس پیشنهاد مقدماتی من این است که ما چند اصل را بین خودمان بگذاریم و بر آن بیعت ببندیم با این امید که این بیعت از ما به بعدی و بعدی و بعدی انتقال یابد. امروز ما هستیم و محفل ما محفل عشق است اما نمی دانیم که بعد از ما چگونه خواهد بود. اصولی را بگذاریم که بعد از ما تداوم یابد و درگیری های شخصیتی در جمع ما نباشد. در اين جمع درگیری شخصیتی جایگاه ندارد. دیر یا زود درگیری که با بحث شخصیتی همراه باشد منجر به دست به یقه شدن و پاشیده شدن می شود. چون با یک درگیری، ناگهان جمع دو گروه می شود و شیطان پرچمش را می زند و تمام. کثرت که حاکم شد دیگر رد پای شیطان است. به محض اینکه در جمعی کثرت آمد یعنی شیطان آمد و فاتحه آن جمع خوانده است. دیر یا زود.
روز اول در بهشت ناآگاهی بودیم و نمی دانستیم چه می شود؛ که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها…
ما آرمان ها و ایده آل هایی داشتیم؛ امروز که حرکت کردیم می بینیم که: دام سخت است مگر یار شود لطف خدا…
این اصول مقدماتی را با هم جمع بندی کنیم:
اصول استراتژیک رهروی:
۱- حفظ وحدت: یا همه یا هیچکس: استحکام دژ و ضربه ناپذیری
هر کاری، ولو کار مهمی باشد، ولی در جمع ما کثرت ایجاد کند به درد نمی خورد: استحکام این دژ اولويت دارد.
۲- اجتناب از درگیری شخصیتی علیرغم اختلاف سلیقه
طبیعی است که هرجا دو نفر در کنار هم قرار می گیرند، دو جور سلیقه، اختلاف نظر و … به وجود مي آيد. اما در یک جمع می تواند چندین اختلاف سلیقه باشد، ولي وحدت سر جایش بماند.
۳- احترام به علایق و و سلایق
۴- حفظ امانت و رازداری نسبت به یکدیگر و مجموعه و اصول
۵- اصل برائت جمعی: هیچ کس در مظان اتهامی نیست
۶- اجتناب از ارزیابی دیگران و معطوف داشتن تمام حبّ به فعالیت های خود (اصل نگاه به خود) و پرهیز از ریزبینی در کار دیگران
هرکس نظاره گر کار خودش باشد. از نظاره کردن کار دیگری بپرهیزیم. این ایجاد درگیری مي کند و موجب از بین رفتن استحکام دژ می شود و دوستی خاله خرسه می شود! آمده است که حبّ بیش از حد را پیاده کند و آمده ابرویش را درست کند، چشمش را هم کور کرده است. هرکس حبّش را محدود به تفسیر کار خودش بکند. مگر جایی که نیاز به مداخله است.
این قانون است که دو نفر جمع شوند این از آن عیب می گوید و آن از این عیب می گوید. اما: هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند! من جای تأسفم اینجاست که اگر در این مجموعه این مساله پیش بیاید… به این مجموعه این برچسب بی هنری نمی چسبد. البته من اینها را از حبّ میدانم.
ما برای وصل کردن آمدیم / نی برای فصل کردن آمدیم
۷- اصالت خودجوش بودن و ذوقی بودن عملکرد افراد مجموعه
مشکلات احتمالی می تواند از این حبّ بیش از حد باشد.
۸- ترک هر عملی که به اصول خدشه وارد کند و سبب کثرت زایی گردد.
هیچکس کار دیگران را تجزیه و تحلیل نکند.
۹- اصل عدم فشار به یکدیگر و عدم مؤاخذه، عدم تشویق و تنبیه، حذف عامل کنترل
فشار در مجموعه خودجوش معنی ندارد. کسی نباید بالا سر کسی باشد، کسی نباید از کسی کار بخواهد. چرا که افراد دچار دلزدگی و جدا شدن و … مي شوند. من اطمینان می دهم که این کارها ارزش آن را ندارد که کسی از مجموعه جدا شود …
یکی از قوی ترین مشکلات، ارزیابی دیگران از نظر وفاداری و دلسوزی به مجموعه از دیدگاه من است. این کثرتزا است.
گرچه تفسیر زبان روشنگر است / لیک عشق بی زبان روشنتر است
عقل است که عشق را تفسیر می کند. پس مجموعه ما یک مجموعه عشقی و معرفتی است که چیزی بیش از منافع را دنبال می کند. حال کار ما که عشق است، مگر می شود عشق را محاکمه کرد؟! مواخذه و محاکمه معنی نمی دهد. سوال و جواب معنی نمی دهد. چرا دیر یا زود آمدی یا … معنی نمی دهد. چارچوب این مجموعه با چارجوب های کلاسیک متفاوت است.
یک مجموعه خودجوش است. عقل می آید میگوید کمیته ایکس چه می خواهد بکند؟ کمیته ایکس اگر می خواهد عشقش را بروز دهد در این شاخه حرکت مي کند. باز نه توبیخ است و نه مؤاخذه! این مجموعه، مجموعه اي خود جوش است و اگر قرار باشد به شکوفایی برسد باید آن ذهن بی ذهنی و عدم فشار بر آن حاکم باشد و کسی احساس فشار نکند؛ کسی احساس نکند که در منگنه قرار گرفته است. ما برای این شکوفایی نیاز به آن ذهن باز داریم.
اين در واقع حذف عامل کنترل است.
هرکس کاری در این مجموعه انجام دهد برخاسته از عشق است. بنابراین یک انگیزه می تواند باشد و آن همین عشق است و لزومی ندارد کسی کسی را کنترل کند. کنترل نکنیم خیلی از مشکلات که در آینده می تواند پیش بیاید، از بین می رود. کنترل که می کنیم قیاس پیش می آید.
در این مجموعه چیزی به نام دستور وجود ندارد. نیاز و رفع نیاز است.
ببینید یک موضوع این است که ما وحدت مان را حفظ کرده ایم. حالا یک نفر طرحی را آورده است که از نظر من اشکال فنی دارد. بحث اشکال فنی یعنی دو دو تا چهارتا. در جمع معلوم می شود که این نظر، نظر درستی است یا نه. ما اینها را با هم قاطی نکنیم. بحث فنی با تهاجم شخصیتی دو بحث جداگانه است. شخصیت ما شخصیت واحده تلقی مي شود از این لحظه به بعد. مباحث ما از شخصیت مان مجزا است. ما مشکل مان این است که من شخصیت شما را مخاطب قرار می دهم یا ایده شما را؟! همه ما ممکن است این را احساس کنیم. بحث ترور شخصیتی است یا تعامل سلیقه ها و ایده هاست؟! نحوه ارائه ما یک هنری است که این هنر کارش این است که بدون اینکه شخصیت را مورد اصابت قرار دهد، حرفش را ارائه کند. در واقع بايد به یک هنر عرضه تجهیز شویم.
مباحثه، مناظره، تبادل افکار و راهیابی همه روی پله عقل است. ما که روی پله عشق نمی توانیم راه حل پیدا کنیم؛ راه حل عقل می خواهد. مذاکره، مناقشه، مجادله و … عقل می خواهد. منظور از پله عشق، پشت صحنه وجودی است.
بنابراین، اصل همه کس یا هیچ کس را اگر هیچ وقت از نظر دور نکنیم، متوجه می شویم که هیچ کسی در این مجموعه زیادی نیست. این که دوستی مان و وحدت مان را حفظ کنیم این خودش بالاترین ارزش است.
ما بیاییم خدمتی کنیم و هزاران نفر را دلسرد کنیم! حالا بگوییم ما پروپوزال و … داده ایم و …؛ می گویند: نه!
یعنی چیزهایی می چربد به چیزهای دیگر.
۱۰- اولویت حیات بخشی: همدلی جمعی نسبت به فعالیتها و خروجیها
این تجمع ما برای این مجموعه حیات بخش است. خود تجمع ما حیات بخش است. خروجی ما، در وهله بعدی است ولی اگر بیرون بدانند وحدت، همبستگی و … است، خودش حیات بخش است.
۱۱- اصل احترام به انسانیت و جلب رضایت همه
اصل اول در مدیریت، احترام به انسانیت است. در کار، بحث تشعشع مثبت خیلی اهمیت دارد. قدیم یک اعتقادی داشتند مبنی بر جلب رضایت. ما حصل کار باید به یک تشعشع مثبت ختم شود. اگر به معراج و کائنات برویم و دلی شکسته شود و کثرتی اتفاق افتد و جدایی باشد، ارزشی ندارد!
۱۲- ماحصل همه فعالیت ها باید به تشعشع مثبت ختم شود.
۱۳- اصل مجاهده در رعایت اصول
پشت صحنه عشق است و روی صحنه عقل است. نمی آیند که ما را بردارند و بگذارند آنجا… برای راه خدا داریم تلاش می کنیم؛ بحث «فجاهدوا» گردنمان هست و این جاهدو باید باشد.
۱۴- اصل عاشقی
روغن کاری این سیستم عشق است. اگر به سمت عقل بیاید، خشک می شود و گریپاژ می کند. ما می خواهیم یک موقع دچار رابطه های خشک نشویم و یادمان نرود که خمیر مایه این ماجراها عشق است و درگیر روابط بوروکراسی نشویم که از این منظر، دلی شکسته شود، اتفاقی بیافتد و نارضایتی پیش بیاید؛ آن ارزش ندارد و به هر چیزی برسیم فایده ای ندارد.
***
بحث رسیدن به اینها «ادعونی» است. بار اولش را من اختیار کردم ولی بعد از آن جاری می شود و می بینم که انگار باید همینجوری باشد و عادی می شود و غیر از این نمی شد که باشد. انگار از روز ازل من همینجوری فکر میکردم. اینجاست که آن شرح صدری رخ می دهد و …
وقتی تصمیم به همدلی می گیریم در قدم اول ممکن است کمی دشوار به نظر بیاید. ولی یک قدم این طرف هزار قدم از آن طرف اتفاق می افتد.
یک قدم ——–> هزار قدم از آسمان: بحث ادعونی
بحث زمینی خاص است. بحث های خودش را دارد. همین که من می خواهم با فردي خوب برخورد کنم، باید قدم اول را برداریم. می بینیم قدم های بعدی آسانتر و آسانتر می شود.
حال اگر مادر دوم هم می آید و می گوید رویش زیاد می شود، بدعادت می شود و …، نمیدهم، دفعه بعد میبینم سخت تر و !سخت تر و … بار آخر وقتی می خواهم بدهم میبینم انگار می خواهم قسمتی از جانم را بدهم.
قدم اول ادعونی، اختیار است.
ما باید تک تکمان برای این مساله تصمیم بگیریم و برای حضورمان انگیزه متعالی را ساپورت قرار دهیم.
من مطمئنم که این بحث پیشگیری کننده ممکن است انحراف از مسیر داشته باشد و این اجتناب ناپذیر است.
من فقط امیدم این است که انشاالله من بعد که باز همدیگر را می بینیم برای این همدلی و برای این حرکت بار دیگر و از نو آماده شده باشیم و دوستانی که برای این ماجرا آماده اند بیعت شان را اعلام کنند. می خواهیم با هم، هم پیمان شویم و اگر در گذشته مشکلی هم بوده، همه چیز گذشته را نادیده بگیریم و هم پیمان شویم برای وحدت فیمابینمان. اساس و شالوده این بخش از قضیه این است که با هم، همپیمان شویم.
منبع:
https://www.facebook.com/notes/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C/%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DA%98%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%87%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C-%DB%B2%DB%B6-%D9%85%D9%87%D8%B1-%DB%B8%DB%B8/391648377543268